آبی که از دانشگاه برای دانشجو گرم نمی شود


بعضی از رشته‌های دانشگاهی بیشتر اسمشان برای دانشجو قشنگ تا حاصلشان. بی‌حاصل از این بابت که سرفصل‌های درسی، دانشجویان را وادار به خواندن و حفظ کردن کوهی از مطلب می‌کند، اما در هر کلاس حتی ده نکته کاربردی هم بیان نمی‌شود که وقتی دانشجو فارغ‌التحصیل شد و دنبال شغل گشت این نکته‌ها به کارش بیاید.

منظورمان تفاوت میان آموخته‌ها در دانشگاه با مسائلی است که در بازار کار به درد افراد می‌خورد، تفاوتی که تقریبا در تمام رشته‌ها وجود دارد؛ البته در این میان وضع برخی انتخاب رشته‌ها بدتر است چون در حالی که نفس این رشته‌ها، عملی و کاربردی است ولی دانشگاه برای آنها نیز برنامه‌ای جز مشتی حفظیات و دروس عملی کم اثر ندارد.

نمونه این رشته‌های دانشگاهی زیاد است مثلا تمام زبان‌های خارجی، گرافیک، روان‌شناسی، عکاسی، مددکاری اجتماعی، بازیگری یا کارگردانی. اینها رشته‌هایی است که به کار عملی زیاد، قرار گرفتن در موقعیت‌های مختلف، خلاقیت و توانایی حل مساله نیاز دارد؛ در حالی که دانشگاه هیچ‌کدام از این شرایط را برای دانشجو فراهم نمی‌کند.

ما روزنامه‌نگاران که برخی‌هایمان رشته‌ای به همین نام را در دانشگاه خوانده‌ایم نیز خودمان مشمول این قاعده هستیم. نام این رشته وسوسه‌انگیز است و در زمان مرور دفترچه انتخاب رشته کنکور محال است آنهایی که ذوقی برای نوشتن و انجام کارهای جسورانه دارند براحتی از این رشته صرف‌نظر کنند.

اما دنیای روزنامه‌نگاری به معنای نشستن در تحریریه با دنیای روزنامه‌نگاری دانشگاهی تفاوت‌های اساسی دارد.

در دانشگاه به ما یاد می‌دهند معنی خبر این است، گزارش چنین ساختاری دارد، سبک هرم وارونه این‌گونه است، لید، تیتر، سوتیتر و میان تیتر این است، مصاحبه باید چنین باشد و... بدون این‌ که به ما بگویند اگر روابط عمومی یک سازمان برای دادن خبر همکاری نکرد چه باید کرد، اگر با مسئولی مصاحبه کردی و او زیر حرفش زد چه واکنشی باید داشت، اگر قرار است سوژه‌ای را مخفیانه پیگیری کنی چطور باید هنگام ورود به ادارات و سازمان‌ها خودت را شهروندی عادی جابزنی و خبرنگار بودنت را مخفی کنی یا اگر دقیقه نود سردبیر و مدیر مسئول گفتند که فلان سوژه قرار است تیتر یک روزنامه فردا باشد، چطور در کمتر از نیم ساعت گزارشی استخوان‌دار بنویسی.

رشته‌هایی شبیه روزنامه‌نگاری زیادند، اما می‌خواهم از رشته حقوق هم در کنار روزنامه‌نگاری یاد کنم، رشته‌ای که وقار و شانی والا میان مردم دارد، اما دانشجو‌ها و دانش‌آموخته‌هایش معتقدند درون این رشته آنها را می‌سوزاند و بیرون آن مردم را.

حقوق از آن رشته‌هایی است که کتاب‌های خشک و قطور قانونی‌اش مشهور است، اما یک دانش‌آموخته رشته حقوق که قرار است مشاور حقوقی در دعاوی باشد و در نقش وکیل، پرونده‌های موکلان را در محاکم حل و فصل کند، به چیزی بیشتر از ماده‌های فرار قانونی نیاز دارد.

آنها باید بیاموزند چطور با مردم، وکلا و ماموران انتظامی برخورد کنند، آنها باید نحوه برقراری ارتباط با دادگاه‌ها، دادسراها و مراجع قضایی را بیاموزند، همچنین چگونگی برخورد با مقامات قضایی بالاتر، شیوه نگارش احکام، قرارها، لوایح و صورتجلسات، فوت و فن اداره دادگاه، چگونگی رفتار با قاضی، منشی بازپرس‌ها و کارمندان دفتری، راه‌های جذب و پذیرش موکل، راه و رسم ارائه مشاوره حقوقی به ارباب رجوع، راه‌های اداره جلسات مذاکره و صلح و سازش یا گفت‌وگوهای مقدماتی برای عقد قراردادها را. اما نه کتاب‌های پرحجم حقوق این مهارت‌ها را یاد دانشجویان می‌دهد و نه استادان این رشته که آنقدر پرمشغله‌اند که وقتی برای انتقال تجربیات خود به شاگردان ندارند.

همین است که فارغ‌التحصیلان وقتی از درس فارغ می‌شوند اگر شغلی پیدا کنند به آن به چشم یک کلاس درس نگاه می‌کنند و کارفرما نیز تا سال‌ها بعد به آنها به چشم کارآموز می‌نگرد؛ در حالی که دانشگاه محل تربیت نیروهای انسانی زبده و آماده به کار است که باید آموخته‌های دانشگاهی‌شان را در محل کار پیاده کنند.

منبع: جام جم