درس خواندن در پیچ و خم زمان


درس خواندن در پیچ و خم زمان

تعریف زمان در برنامهریزی گاج

(قسمت اول)

بهروز فمی تفرشی (پیروز)

چگونه باید برنامهریزی کرد؟ برنامهریزی ساعتی بهتر است یا تکلیفی؟ برنامهریزی روزانه باشد یا هفتگی؟ آیا برنامهریزی اساسا سلیقهای است یا مبنای علمی دارد؟ برنامهریزی در گاج به چه صورتی است چه فرقی با سایر مؤسسات دارد؟

این سؤالات را با آقای پیروز که در این رابطه نظرات جدید و جالبی دارند مطرح کردیم، ایشان معتقد بودند: اول باید معلوم کنیم چه نگرشی به زمان داریم چون ما براساس نگرشمان،شیوه برنامهریزی خود را انتخاب میکنیم؛ یعنی ابتدا باید مشخص شود چه درکی از اثر زمان بر کار و فعالیتهایمان داریم تا بتوانیم به درستی عامل زمان را در برنامهریزی یا کار را در زمان تعریف کنیم؛ بنابراین پیشنهاد کردند ابتدا از این موضوع شروع کنیم.

  • ساعتها از هر جنس و مدلی که باشند گذر زمان را برای همه آدمها یکسان نشان میدهند اما روانشناسان کورنوسایکولوژی [شاخه جدید در علم روانشناسی] چیز دیگری میگویند: آنها اعتقاد دارند آدمها براساس نوع زندگی، عادات، فرهنگ، قومیت، شغل، حالات خلقی و روحیشان و از همه مهمتر سنو سالشان، درک متفاوتی از زمان دارند.

برای آدمهای پرکار و گرفتار که باید کارهای زیادی را در زمانی کوتاه انجام دهند، وقت اهمیت دیگری دارد؛ زمان برای آنها سریعتر میگذرد و برای برخی دیگر کندتر! آدمهای افسرده کند هستند، آمریکاییها پرشتابتر از فرانسویها هستند. کودکان در 3 سالگی درکی از ساعت،ثانیه و ... ندارند؛ آنها تنها مفهوم گذشته و آینده را درک میکنند و در سن 7 سالگی با آموختن اعداد، مفهوم روز و هفته را به صورت کمی در مییابند. درک مفهوم زمان برای دانشآموزان دبستان تا اول دبیرستان، بسیار کم وسعت است و تفاوت اساسی با چیزی دارد که در ذهن بزرگترهاست. دانشآموزان دبستانی نمیتوانند زمانی فراتر از چند ساعت را درک کنند هفته بعد برای آنها مانند ماه بعد برای ماست به همین جهت توان و ظرفیت برنامهریزی زمانی ندارند. وادار کردن آنها به برنامهریزی زمانی و استفاده از ابزارهایی چون «دفتر برنامهریزی» تلاش بیهودهای است که ما میخواهیم به زور آنها را «بزرگ» کنیم، جنگی است که در آن پیروزی وجود ندارد. بهتر است این گروه سنی را به جای فعالیت زمانبندی شده به سمت هدفمندی هدایت و به نظم عادت دهیم.

  • اما آدمهای بزرگ قصه دیگری دارند آنها یکجور دیگر گذر زمان را لمس نمیکنند. درک ما از زمان، آهنگ و شتاب زندگی و در نهایت پیشرفت ما را تعیین میکند. اگر میخواهیم پیشرفت بیشتری داشته باشیم باید زمان آن را لمس کنیم به عنوان مثال آیا تا به حال فکر کردهاید اگر روزی نیم ساعت بیشتر درس بخوانید در عرض یک ماه، ساعت بیشتری کار خواهید کرد و با جمع همین نیم ساعتهای روزانه که به چشم نمیآیند میتوانید یک کتاب بیشتر بخوانید. تا موقعی که گذر زمان را لمس نمیکنید نمیتوانید برنامههای سنگین مطالعاتی را اجرا نمایید در این صورت به حداکثر ظرفیت زمانی و کارایی نخواهید نرسید.
  • زمان در دل خود دو جنبه کمی و کیفی دارد. ارزش هر ثانیه برابر با 1 ثانیه دیگر نیست؛ تصور کنید یک سال درس خواندهاید اما یک ثانیه پس از بسته شدن درب جلسه امتحان در حوزه حاضر میشوید شما را از امتحان محروم میکنند اینجاست که با تمام وجود این یک ثانیه را که بیش از یک سال تحصیلی ارزش دارد. میفهمید. هر ثانیه از زمان براساس اتفاقاتی که در آن روی میدهد میتواند حیاتی یا کم اهمیت باشد. آنچه ارزش زمان را تعیین میکند کیفیت یا حجم کاریست که انجام میشود نه کمیت آن! این مهم نیست که شما 2 ساعت ادبیات میخوانید یا 3 ساعت! فرآیند درس خواندن بیش از آنکه کمی باشد کیفی است و تنها با کمیتی به نام «ساعت» اندازهگیری نمیشود.
  • بسیاری از فعالیتهای ما مانند خواب، هشیاری و فعالیت ذهنی تغییرات دورهای دارند، یعنی در ساعاتی از شبانه روز شدید و در برخی از ساعات کمتر میشود در بدن انسان هزاران ساعت بیولوژیک وجود دارد که به این فعالیتها، ریتم و چرخهی زمانی میدهد این چرخهها اساسا ژنتیک هستند ولی توسط ما دستکاری میشوند. چرخههای زمانی به صورت روزانه، در بدن ما عمل میکنند برایمثال میزان دقت و هشیاری در طول شبانه روز یکسان نیست. معمولا ساعت 3 تا 5 صبح با کاهش دمای بدن و قندخون، هشیاری ما در پایینتر حد خود قرار دارد ولی 2 ساعت پس از بیداری دقت و هشیاری ما افزایش مییابد و ذهن آماده فعالیت جدی میشود. به طوری که بین ساعت 9 تا 12 ظهر ذهن به بالاترین سطح آمادگی در طول روز میرسد پس از ظهر تا حدود ساعت 6 عصر هشیاری و تمرکز، به تدریج کمتر میشود و مجددا تا نیمههای شب افزایش مییابد بهطوری که ذهن ما در ساعت 7 تا 9 شب عملکرد بالایی را از خود نشان میدهد. نمونه دیگر که نشان میدهد زمانهای گوناگون در طول روز هم کیفیت یکسان ندارد. آن است که افراد شبزیست در شبها بهتر تمرکز و مطالعه میکنند ولی صبح زود کسل و خسته از خواب بیدار میشوند در طول روز تمرکز کمتری دارند برای این دسته قصه قدیمی درس خواندن در صبح مفیدتر از شبها است قصهی نادرستی خواهد بود.
  • گاهی چرخههای زمانی به صورت فصلی در بدن ما عمل میکنند به عنوان نمونه در تابستان میل به فعالیت درسی در دانشآموزان پایین است بیشتر آنها به استراحت در این فصل شرطی شدهاند اما میل خواندن در فصل بهار تشدید میشود. فعالیت زود هنگام مدارس از تابستان و اصرار تاکید گروهی از معلمان و خانوادهها برای تمام کردن برخی از دروس در تابستان همگی به گونهای است که برخلاف نظم طبیعی آدمها عمل میکند. به همین جهت است که برنامه مطالعاتی بچهها در تابستان نباید سنگین باشد. بسیاری از کشورهای پیشرفته این موضوع را دریافتهاند و تعطیلات تابستان را در طول دورههای مختلف سال توزیع کردهاند.